بررسی و نقد آراء گلدزیهر درباره منشأ اختلاف قراءات

پدیدآورسیدمحمد مرتضوی

نشریهمجله پژوهشی علوم انسانی دانشگاه اصفهان

شماره نشریه14

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 861 بازدید
بررسی و نقد آراء گلدزیهر درباره منشأ اختلاف قراءات

سید محمد مرتضوی

چکیده

از روزی که قرآن توسط رسول خدا (ص) برای هدایت خلق به سوی خدا قرائت شد، پیامبر آن را به عنوان معجزه ابدی خود معرفی کرد و از مخالفان خود خواست که اگر در پیامبری او شک دارند همانند آن را بیاورند. در این دعوت گاه از آنان خواست اگر شک دارند که این کلام خداوند است همانند آن را بیاورند که به عنوان نمونه از این آیه می توان نام برد:
﴿ام یقولون تقوّله بل لایؤمنون فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین[1]﴾
آیا می گویند قرآن را از پیش خود بافته است و باورش نمی کنند. اگر راست می گویند سخنی مانند آن بیاورند.
وگاه از آنان خواست اگر از آوردن مثل آن ناتوانند حداقل ده سوره مثل آن بیاورند.؛ به عنوان نمونه می توان از این آیه نام برد:
﴿ام یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین فان لم یستجیبوا لکم فاعلمو انّما انزل بعلم الله[2]﴾
آیا می گویند این قرآن را از خود بافته و به خدا نسبت داده است. بگو: اگر راست می گویید شما هم ده سورة به هم بافتة مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر که را بخواهید می توانید بیاری بطلبید. چنانچه دعوت شما را نپذیرند بدانید فقط به علم خدا نازل شده است.
وگاه از آنان خواست که اگر این کار را هم نمی توانند انجام دهند دست کم یک سوره مثل قرآن بیاورند؛ به عنوان نمونه از این آیه می‍‍توان نام برد:
﴿ ام یقولون افتراه قل فأتوا بسوره مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین[3]﴾
آیا می گویند: به دروغ آن را به خدا نسبت می دهد. بگو: اگر راست می گویید غیر از خدا هر کس را می توانید بخوانید و یک سوره همانند آن بیاورید.
وقتی خداوند این فراخوان سه مرحله ای را انجام داد و کسی به این دعوت پاسخ مثبت نداد، چنین اعلام کرد:
﴿قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولوکان بعضهم لبعض ظهیراً[4]﴾
بگو اگرجن و انس گرد آیند که مانند این قرآن را بیاورند هرگز نتوانند نظیرش را بیاورند، هر چند که یکدیگر را یاری دهند.
از طرفی مسلمانان به رغم همه اختلافات فرقه ای، در این مسأله وحدت نظر دارند که قرآن وحی است؛ چنان که خداوند در آیات متعدد به این حقیقت اشاره می کند که به عنوان نمونه می توان از این آیه یاد کرد:
﴿افلا یتدبّرون القرآن و لو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً[5]﴾
آیا به قرآن نمی اندیشند که اگر از سوی غیر خدا بود اختلاف بسیاری در آن می یافتند.
همچنین بر این باورند که هیچ گونه تغییری از طرف پیامبر در ماهیت قرآن انجام نگرفته است و خداوند نیز بر عدم تغییر و تبدیل قرآن از طرف پیامبر تأکید دارد که به عنوان نمونه می توان از این آیه نام برد:
﴿قال الذین لایرجون لقاءنا ائت بقرآن غیر هذا او بدّله قل ما یکون لی ان ابدّله من تلقاء نفسی ان اتّبع الا ما یوحی الیّ[6]﴾
نا امیدان به دیدار ما خواهند گفت: قرآنی غیر از این بیاور و یا آن را دگرگون کن، بگو: من حق ندارم آن را از پیش خود تغییر دهم، از هیچ چیز پیروی نمی کنم مگر آنچه بر من وحی می شود.
از آن جا که قرآن آخرین کلام الهی برای هدایت بشر است باید تا پایان جهان اصالت خود را حفظ کند و از هر نوع تغییر و تبدیل محفوظ بماند. از این رو خداوند برای اطمینان مردم به سلامت قرآن از دستبرد نا اهلان، حفاظت آن را تضمین کرده، به صراحت اعلام می کند:
﴿انّا نحن نزّلنا الذکر وانّا له لحافظون [7]﴾
ما قرآن را نازل کردیم و خود از آن حفاظت می کنیم. و از طرف دیگر، از ابتدای بعثت
رسول خدا (ص) مبارزه با قرآن سرلوحة کار مخالفان اسلام و رسول خدا (ص) قرار داشته است؛ زیرا آنان می دانستند که سنگ بنای اسلام و دعوت رسول خدا (ص) قرآن است و اگر کوچکترین خلل یا شبهه ای به آن راه یابد و موجب سستی این سنگ زیرین گردد اساس دعوت رسول خدا (ص) و دین اسلام را با مشکل مواجه خواهد کرد. گرچه عرب جاهلی درصدد این برآمده بود که با آوردن کلامی فصیح و بلیغ به مبارزه با قرآن برخیزد و آن را از اعتبار بیندازد و شکست خورده بود، ولی نه دشمنان اسلام منحصر به عرب جاهلی بوده و هستند و نه روش مبارزه با قرآن منحصر در آوردن کلامی فصیح و بلیغ می باشد. بر این اساس می بینیم در طول تاریخ، دشمنان اسلام روشهای گوناگونی را برای مبارزه با اسلام انتخاب کرده اند و هر روز به گونه ای احکام مسلم اسلام، قرآن، پیامبری، امامت، عصمت و... را مورد شک و تردید قرار داده و تلاش می کنند آن را از قداست انداخته، آن را دستاوردی بشری جلوه دهند. از جمله می توان از تلاشهای مرموزانه برخی از خاورشناسان یاد کرد که سعی کرده اند با توجه به اختلاف قراءات قرآن نظراتی ارائه دهند که قرآن را محصول اندیشة مسلمانان بدانند و آن را از اعتبار ساقط کنند. این مقاله، درصدد بررسی تلاش یکی از افراد یاد شده است.

واژه های کلیدی:

نقد و بررسی، اختلاف قراءات، گلدزیهر

قرائت

قرائت مصدر قرأ است. درباره واژه قرأ اختلاف نظر است و علمای لغت و ادب معانی متعددی برای آن ذکر کرده اند. زجاج قرائت را به جمع کردن و گردآوردن معنی کرده است. [8] قطرب نحوی قرائت را به معنای انداختن و اسقاط آورده است.[9] ابن عطیه قرائت را به تلاوت و خواندن معنی کرده است[10] و عده ای از لغت شناسان نیز همین معنا را پذیرفته اند.[11]
بر این اساس، اولین مرحله قرائت قرآن توسط جبرئیل انجام گرفته است که با خطاب اقرأ (بخوان) به رسول خدا (ص) قرآن را آموزش داده است. بر اساس رأی اکثر مفسران[12] نخستین آیاتی که بر رسول خدا (ص) نازل شده است، آیات زیر بوده است: ﴿ اقرأ باسم ربّک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربّک الاکرم. الذی علّم بالقلم. علّم الانسان ما لم یعلم[13]﴾
(ای محمد قرآن را ) به نام پروردگارت - که هستی را آفرید- بخوان. همو که انسان را از خون بسته آفرید. بخوان که پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو که با قلم تعلیم داد. به انسان آنچه را نمی دانست آموخت.
به طور قطع هدف از آموزش قرآن به رسول خدا (ص) این بوده است که هم خود آن حضرت از آن مفاهیم بلند مدت و دستورات الهی آگاهی یابد و هم این مفاهیم را به دیگران منتقل کند، تا مردم آن دستورات را مورد توجه قرار دهند و رستگار شوند. بر این اساس برای انتقال این مفاهیم و عبارات قرآن به مردم راهی جز آموزش و قرائت آن وجود نداشته است. قرآن این واقعیت را چنین بیان می کند:
﴿و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث و نزلّناه تنزیلاً [14]﴾
قرآن را خرده خرده بر تو نازل کردیم تا با تأنی و بی شتاب بر مردم بخوانی و به طور قطع ما آن را فرو فرستادیم.
تا این مرحله، قرائتی که به کار می رود قرائت به معنای خواندن است و هیچ اختلافی نیز پیش نیامده است؛ یعنی آنچه را که جبرئیل به رسول خدا (ص) آموزش داده است رسول خدا (ص) بدون کم و کاست برای مردم خوانده و اصحاب آن حضرت و کاتبان وحی نیز آن را شنیده اند، ولی این آیا درست گرفته اند یا نه و آیا آنچه را که آموخته اند درست به نسل بعدی منتقل کرده اند یا نه، بحث دیگری است.

پیدایش اختلاف قرائت

آنان که قرآن را از رسول خدا (ص) آموخته بودند از قبائل متعدد و دارای لهجه های متفاوت و از سطح فرهنگی و دانش دینی مختلفی برخوردار بودند؛ در نتیجه طبیعی به نظر می رسید که در خواندن قرآن تفاوتهایی داشته باشند. این گروه که در مکه و مدینه از رسول خدا(ص) قرآن را آموخته بودند تبلیغ و آموزش قرآن را وظیفه خود می دانستند و هرگاه زمینه ای می یافتند به دور از چشم دشمنان اسلام به آموزش قرآن می پرداختند که اسلام آوردن عمربن خطاب رانیز در این ارتباط ذکر کرده اند.[15] گاهی رسول خدا (ص) به تقاضای دیگران برای تبلیغ اسلام و آموزش قرآن، قاریان قرآن را به مناطق اطراف مدینه می فرستاد،[16] چنان که عده ای از آنان نیز در این راه به شهادت رسیدند[17] و گاهی رسول خدا (ص) در پی آزاد شدن مناطقی، عده ای را برای آموزش قرآن می گماشت، همان طور که بعد از فتح مکه معاذبن جبل را مأمور این کار کرد.[18]
از طرفی به دنبال گسترش اسلام در عربستان و مناطق اطراف آن هر چه زمان پیش می رفت، اقوام و ملل تازه ای به اسلام می پیوستند که علاقه آنان به اسلام و قرآن و نیاز آنان به قرائت قرآن و امتیازاتی که در جامعه اسلامی برای قاریان و حافظان قرآن در نظر گرفته بودند و ... آنان را وامی داشت که قرآن را بیاموزند . این گروه نیز افزون بر اختلاف لهجه، سطح دانش و فرهنگ مشکل دیگری داشتند و آن ناآشنایی ایشان با زبان عربی بود. از طرف دیگر پس از گسترش اسلام در عربستان عده ای برای آموزش قرآن به مدینه آمدند تا از صحابه رسول خدا(ص) که قرآن را به طور مستقیم از آن حضرت فراگرفته بودند آموزش ببینند. قرّاء زمان آن حضرت نیز سعی می کردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار دهند و در این کوشش نیز موفق بوده اند، تا آن جا که شخصیتهای بارز و برجسته ای در قرائت قرآن کریم پدید آمدند که تعداد آنان قابل توجه می باشد.[19] با توجه به عوام یاد شده وغیر اینها که ممکن است انگیزه های سیاسی نیز داشته باشد و با توجه به این که قرآن مکتوب در این عصر که در اختیار مسلمانان بود هیچ نقطه و اعرابی نداشت، طبیعی بود که مسلمانان درخواندن قرآن اختلافهایی داشته باشند؛ اختلافاتی که در عصر عثمان به حدی رسیده بود که عده ای از قاریان مخالفان خود را تخطئه و گاه محکوم به کفر می کردند.[20]

توحید المصاحف

بروز اختلاف در بین مسلمانان در نحوه خواندن بعضی از کلمات و گذشت زمان و از دنیا رفتن بسیاری از قاریان قرآن که به طور مستقیم قرآن را از رسول خدا(ص) آموخته بودند و ... مسلمانان به خصوص خلیفه سوم[21] را بر آن داشت که در این زمینه چاره ای بیندیشند که نتیجه این چاره جوییها و تلاشها تدوین چند قرآن بدون داشتن شکل و اعراب و فرستادن آنها به مناطق مهم دنیای اسلام بود تا به گونه ای از این درگیریها جلوگیری کند. این کار که به توحیدالمصاحف شهرت یافته[22] گرچه در حد خود مفید بود، ولی نمی توانست این اختلافات را به کلی از بین ببرد، به خصوص که این قرآنها به دلیل عاری بودن از شکل و نقطه و اعراب در برابر اختلافات انعطاف پذیری زیادی داشتند. بعد از این جریان در دهه های بعد تلاشهای دیگری از قبیل نقطه گذاری، اعراب گذاری و ...[23] برای برطرف کردن اختلاف قرائت انجام گرفت. این اقدام نیز گرچه در حد خود مفید بود، ولی اختلافات موجود بین این نوع مصاحف را قانونمند می کرد و چنین تلقی می شد که این اختلافات قطعی است؛ بخصوص اگر در نظر داشته باشیم که تا این تاریخ، زبان عرب دارای قوانین و قواعد مدوّن دستوری نیست.
عاری بودن مصاحف عثمانی، اختلاف نظر اصحاب برجسته رسول خدا (ص) با عثمان درجریان توحید المصاحف همانند عبدالله بن مسعود[24]، نقطه گذاری و اعراب گذاری قرآن و مخالفت بعضی از کلمات با قرائت رایج و... باعث اوج گرفتن اختلافات شد، تا این که خارج از تلاش حکومتها، دانشمندان این رشته خود درصدد برآمدند که برای قرائت قوانین و ضوابطی مشخص کنند که براساس آن ضوابط بتوانند قرائت صحیح را از غیر صحیح بازشناسند. بعد از تحولاتی که در جهان اسلام در زمینه آموزش و تدوین و نشر قرآن به وجود آمد و قرائت قرآن به یک رشته تخصصی تبدیل شد و عده ای شغل خود را قرائت قرآن قرار دادند، برای روشن شدن حدود و مسائل قرائت و... دانشمندان این رشته درصدد برآمدند که از «قرائت» تعریف جامعی ارائه کنند، که در این جا به چند نمونه از این تعاریف اشاره می کنیم:
زرکشی می گوید: قرائت عبارت از اختلاف مربوط به الفاظ و عبارات وحی است که این اختلاف دربارة حروف و کلمات قرآن و کیفیت آنها از قبیل تخفیف و تشدید و امثال آنها از سوی قرّاء نقل شده است.[25]
از جمله اشکالاتی که بر این تعریف وارد می باشد این است که قراءات را محدود و منحصر به الفاظی از قرآن کریم کرده است که در نحوة خواندن آنها اختلاف می باشد، در حالی که علمای علم قرائت دایرة آن را به مواردی که در قرائت آنها اختلافاتی وجود ندارد نیز گسترش داده اند.
ابن جزری در این باره می گوید: قراءات عبارت از علم به کیفیت اداء کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت می باشد؛ اختلافی که به ناقل و راوی آن منسوب است.[26]
از این تعریف چند نکته اساسی به دست می آید:
الف- اختلاف قراءات مربوط به قرآن نیست و ماهیت قرآن با این اختلافات بیگانه است، بلکه این اختلافات به ناقلان قرائت منسوب است.
ب- این که یکی از شرایط اساسی قرائت، سماع و شنیدن کیفیت اداء کلمات می باشد. بر اساس همین شرط بود که ابن جزری می گفت: باید قاری از خواندن بنابر قرائتی که از دیدگاه شخصی او درست است و نقل و روایت، آن را تأیید نمی کند و نیز از اِقراء آن وجه از نظر اعراب و لغت که در زمینة آن روایتی وجود ندارد، سخت خودداری کند.[27]
دمیاطی قرائت را چنین تعریف کرده است: علمی که از رهگذر آن اتفاق نظر یا اختلاف ناقلان کتاب خدا در حذف و اثبات و متحرک خواندن و ساکن کردن و فصل و وصل حروف وکلمات و امثال آنها از قبیل کیفیت تلفظ و ابدال و جز آنها از طریق سماع و شنیدن قابل شناسایی است.[28]
از تعریف دمیاطی روشن می شود که سماع و شنیدن از استاد شرطی اساسی در صحت قرائت می باشد، در عین این که اشکالی که بر تعریف زرکشی وارد بود، بر این تعریف هم وارد می شود.
زکریا انصاری قرائت را چنین تعریف می کند: قرائت (به کسر قاف و تخفیف راء) از نظر قرّاء عبارت از این است که قرآن کریم قرائت شود؛ اعم از این که قرائت به صورت تلاوت یعنی پی هم و پیوسته برگزار شود، یا به صورت اداء یعنی از طریق فراگیری و دریافت از مشایخ و اساتید قرائت انجام گیرد.[29]
در تعریف انصاری محدودیت دو تعریف قبل که قرائت باید از طریق سماع از اساتید باشد به چشم نمی خورد و محدودیت تعریف زرکشی هم تنها در موارد اختلاف باشد، وجود ندارد، ولی در تعریف او شرط دیگری برای اعتبار قرائت به چشم می خورد که باید قرائت مسموع و منقول با قرآن مکتوب منطبق باشد؛ چه بخواهد به صورت تلاوت یعنی بدون حضور نزد استاد انجام گیرد و چه بصورت اداء که در حضور استاد باشد.
با توجه به آنچه نقل شد و تعاریف دیگری که در این زمینه ارائه کرده اند هیچ یک تعریف جامع و مانع نیست، ولی با این حال می توان تعریف نسبتاً کاملی برای قرائت به این شرح ارائه کرد که قرائت عبارت است از: نقل قرائت رسول خدا (ص) یا تأیید رسول خدا (ص) قرائت دیگران را که با اِسناد به ثبوت رسیده باشد.
بنابراین، روایت و اِسناد از اجزاء معتبر در قرائت می باشد؛ گرچه رسم الخط موجود مطابق با آن نباشد و بر عکس اگر رسم الخط موجود با وجهی هماهنگ باشد، ولی این وجه مستند به روایت و نقل نباشد، علماء قرائت به اتفاق آن را از قراءات به شمار نمی آورند.

علل اختلاف قراءات

در این که چه عامل یا عواملی باعث شده است که این اختلافات در قرائت قرآن در بین مسلمانان به وجود آید، دانشمندان اسلامی در پاسخگویی به این سؤال به راه حل هایی است دست یافته اند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1- اختلاف قرائت نبی اکرم (ص)

براساس بعضی از روایاتی که به رسول اکرم (ص) نسبت می دهند، آن حضرت هنگام آموزش قرآن به اصحاب خود، مقید و ملتزم به یک نوع لفظ و قرائت نبوده است؛ به عنوان مثال از ابّی ابن کعب روایت شده است که می گفت: از آن زمان که اسلام آوردم چیزی قلبم را تحت تأثیر قرار نداد مگر هنگامی که آیه ای را قرائت می کردم و همان آیه را فردی دیگر به گونه ای دیگر از قرائت من می خواند. به او گفتم: رسول خدا (ص) این آیه را به همین صورتی که قرائت می کنم به من آموزش داد.
او در پاسخ گفت: آن حضرت مرا نیز به همین صورتی که خواندم آموزش داده است.
با هم نزد رسول خدا (ص) رفتیم. من عرض کردم: ای رسول خدا! آیا نه این است که به من دستور دادی فلان آیه را بدین گونه قرائت کنم؟
فرمود: آری.
آن شخص هم به عرض رساند: ای رسول خدا! مگر نه این است که شما به من امر فرمودید که فلان آیه را بدین گونه قرائت بنمایم؟
فرمود: آری.
آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل و میکائیل نزد من آمدند، جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ من نشستند. جبرئیل گفت: قرآن را بر یک حرف قرائت کن.
میکائیل گفت: از خدا بخواه که بر یک حرف بیفزاید، تا آن جا که یک حرف و یک وجه به هفت حرف بالغ گردید و هر یک از این حروف سبعه و وجوه هفت گانه کافی و شافی است.[30]

2- اختلاف در تأیید نبی اکرم (ص)

ابن قتیبه می گوید: از جمله اموری که خداوند متعال به منظور تسهیل و توسعه بر امت اسلامی مقرر کرد این بود که رسولش را مأمور کرد که به مردم اعلام نماید هر گروهی می توانند قرآن کریم را مطابق لهجه و لغت و متناسب با عادتشان قرائت کنند. او در تحلیل این پدیده می گوید: اگر هر یک از این قبیله ها و گروهها موظف می شدند که از لغت و لهجه و آن روندی که زبانشان بدان مأنوس است دست بردارند، آن هم زبانی که از کودکی با آن عادت کردند و با آن پرورش یافتند و تا سن پیری بدان خوگرفته اند، این وظیفه بر آنها دشوار می گشت و باید از پس آزمون بسیار سنگینی بر می آمدند که در توان آنها نبوده است و نیز اداء چنین وظیفه ای جز پس از ریاضت و تمرین و رام ساختن زبان و ترک عادت امکان پذیر نمی بود، لذا خداوند در ظل رحمت
و لطف خویش اراده کرد برای مردم گسترده ای گسترده درامر لغات و موردی برای تصرف در کلمات فراهم آورد، چنان که در امر دین بر آنان تکالیف را آسان گرفت.[31]
او برای اثبات سخن خود مواردی از اختلاف لهجه را بیان می کند؛ به عنوان مثال می گوید: قبیله هذیل کلمه حتی را نمی توانند تلفظ کنند، بلکه به جای آن عتی تلفظ می کنند.

3- اختلاف نزول

صاحب کتاب المبانی می گوید: وجه سوم از اختلاف قراءات آن است که بر حسب اختلاف نزول مختلف می گشت، چرا که رسول خدا (ص) قرآن کریم را به وسیله جبرئیل (ع) در هر ماه رمضان عرضه و با او مقابله می نمود و این کار پس از آن زمانی صورت می گرفت که آن حضرت به مدینه مهاجرت کرده بود. اصحاب از آن حضرت وجوه قراءات هر عرضه و مقابله را فرا می گرفتند. عده ای از اصحاب بر یک حرف و یک وجه، عده ای بر یک حرف و وجه دیگری، قرآن کریم را قرائت می کردند، تا آن که خداوند آنان را مشمول لطف خویش قرار داد و آنها را بر قراءاتی که در آخرین عرضه یا درعرضه و مقابله سوم، چهارم اعلام شد متحد ساخت، تا آن جا که از آن پس جز در حرف و وجوه معدود یا الفاظ معدود و عبارات نزدیک به هم اختلاف زیادی باقی نماند. اختلافاتی که مربوط به هجاء بود و مردم نیز در مورد آن متحد گشتند، آنها را اصحاب رسول خدا (ص) هنگامی که مصاحف را می نوشتند روی آنها پیاده کردند و در مصاحف منعکس ساختند، تا از میان نرود. به همین جهت مصاحف اهل شام و عراق و حجاز در حروف و وجوه معدودی دارای اختلاف بود.[32]

4- اختلاف نقل از صحابه

بر اساس نوشته محمد طاهر کردی این رأی مشهور مقرئین است که کسانی که مصاحف عثمانی را به مراکز حکومت اسلامی بردند اهل همان مناطق بودند و از طرفی مصحف عثمانی فاقد قواعد املاء بود. براین اساس اهل هر ناحیه بر حسب قراءاتی که سماعاً از اصحاب رسول خدا (ص) دریافت کرده بودند قرآن را می خواندند؛ از این رو باید گفت اختلاف بیان قراّء اسلامی از همین جا ریشه می گرفت، با آن که همه آنها خود را به یک حرف و وجه از حروف و وجوه هفت گانه پایبند می دیدند.[33]
از طرف دیگر صحابه که قرائت قرآن را از زبان رسول خدا (ص) دریافت می کردند، مختلف بودند: عده ای تنها بر اساس یک حرف و یک وجه از آن حضرت فراگرفتند، عده ای دیگربر اساس دو حرف و عده ای دیگر نیز با حروف و وجوهی بیش از آن، قرائت قرآن را فراگرفتند و اینان در بلاد اسلامی منتشر شدند و تابعان که از آنان فرامی گرفتند نیز با همین اختلافات و وجوه روبرو بودند و از تابعان نیز به همین شیوه به نسلهای بعدی منتقل شد.[34]

5- اختلاف لغات یا لهجه ها

ابوشامه می گوید: در قرآن از تمام زبانها و لهجه های عرب لغاتی وجود دارد؛ زیرا قرآن بر تمام عربها نازل گردید و خداوند متعال به آنها رخصت داد که می توانند آن را بر حسب لغات مختلف خود قرائت کنند. به همین جهت قراءات مختلف در مورد قرآن کریم پدید آمده است.[35]
از معاصران دکتر طه حسین ریشه اختلاف قراءات را بر همین اساس می بیند و می گوید: به اختلاف دیگری در قراءات اشاره شده است که عقل آن را می پذیرد و نقل و روایت نیز آن را تجویز و تأیید می کند و ضرورت اختلاف لهجه ها که میان قبائل عربی دیده می شود این اختلاف را ایجاب می نماید؛ قبایلی که نمی توانند حنجره ها و زبانها و لبهای خود را دگرگونه سازند تا بتوانند قرآن کریم را همان گونه قرائت کنند که پیامبر اکرم (ص) و خویشاوندان قریشی او قرائت می کردند. این قبائل قرآن را بدان گونه که تکلم می نمودند قرائت می کردند، لذا در قرائت خود اماله را به کار می بردند که قریش آن را به کار نمی گرفت، یا کلمه ای را ممدود می خواندند که قریش آن را به مد نمی خواند، یا واژه ای را مقصور قرائت می کردند که قریش به قصر قرائت نمی کرد، یا سکونی را در مورد حرفی به کار می بردند که قریش آن را ساکن قرائت نمی کرد، یا ادغام و اخفات را در مورد کلماتی مورد استفاده قرار می دادند که قریش چنین نمی کردند.[36]
عده ای دیگر از دانشمندان عرب زبان معاصر نیز این عامل را به عنوان عامل اختلاف قراءات پذیرفته اند که از توضیح بیشتر صرف نظر می کنیم.[37]
آنچه تاکنون بیان شد، علل اختلاف قراءات در اندیشه دانشمندان اسلامی بود که بر اساس نقل و اسناد استوار است و در عین حال حقیقت قرآن را جدای از این قراءات می دانند؛ زیرا قرآنیت قرآن به اتفاق تمام مسلمانان تنها با نقل متواتر ثابت می شود،[38] در حالی که هیچ یک از قراءات حتی قراءات سبعه متواتر نیست،[39] ولی عده ای از خاور شناسان علت اختلاف قرائت قرآن را به عوامل دیگری نسبت داده اند که برای روشن شدن آراء آنان به چند بحث نیاز داریم.

1- پدیده خاورشناسی

در دوران قرون وسطی روابط غرب و شرق بسیار محدود بود، ولی پس از تحولاتی که در غرب پدید آمد؛ از قبیل ازدیاد جمعیت، کمبود امکانات، شیوع طاعون و وبا، خشکسالی و ...[40] غربیان درصدد این برآمدند که به خارج از غرب سفر کنند و برای این کار در پی ابزاری بودند که بتوانند توده های مردم را به دنبال خود بکشند و در این راه، آزاد سازی قبر مسیح (ع) از دست کفار (مسلمانان) را انگیزه ای مناسب یافتند![41]
بدین سان در پی انگیزه های سیاسی و اقتصادی که در بین مردم برای خروج از غرب وجود داشت دستگاه کلیسا انگیزه مذهبی را نیز بر آن افزود و رسماً جنگهای صلیبی را آغاز کرد. این جنگها نزدیک به دو قرن به درازا کشید و طی نه دوره برگزار گردید.[42] گرچه صلیبیان نتایج دلخواه را از این جنگها، به دست نیاوردند و از شرق رانده شدند، ولی در طول این تهاجمات با تمدن پیشرفته و شهرهای آباد، پیشرفت علوم و ... در این مناطق روبرو شدند و به این نکته پی بردند که باید خاور را دوباره بشناسد. بر این اساس پاپ اینوسان چهارم در منشوری که در سال 1248م برای رئیس دانشگاه پاریس ارسال کرده به ضرورت فراگیری زبانهای شرقی بویژه عربی و عبری اشاره نموده است و در پی این دستور اولین مدرسه تحقیقات شرقی در طلیطله (در اندلس) در سال 1250م تأسیس شد.[43] این پدیده که با اهداف استعماری برای مطالعه فرهنگ، عقاید، آداب، رسوم، امکانات، ادیان، مذاهب و ... مشرق زمین به وجود آمد، توانست در طول تاریخ دهها انجمن تأسیس و چندین مجله در دنیا منتشر کند.[44] باید توجه داشت که غربیها برای رسیدن به اهداف خود از سال 1092م اقدام به ترجمة قرآن به زبانهای مختلف کرده اند.[45]

2- روش مطالعه متون دینی در غرب

تحولات علمی در غرب که به رنسانس شهرت یافت، آثار گوناگون مثبت و منفی برای همه در پی داشت. بیشترین آثار منفی این تحولات برای کلیسا و مسیحیان بود؛ زیرا بعضی از پیشرفتهای علمی تعارضی صریح و روشن با آموزه های کتاب مقدس داشت؛ به عنوان مثال در کتاب مقدس بر اساس شجره نامه ای که برای حضرت ابراهیم(ع) درست کرده اند از عمر جهان بیش از چهار هزار سال نمی گذرد،[46] در حالی که باستان شناسی جدید عمر جهان را میلیونها سال می داند و مسائل دیگر، که قداست کتاب مقدس مورد سؤال قرار گرفت[47] و اندیشمندان مسیحی به این نتیجه رسیدند که یا باید بگویند خداوند درکتاب مقدس دروغ می گوید؟ و یا باید بگویند کتاب مقدس وحی نیست. در نتیجه به این باور رسیدند که آنچه در کتاب مقدس آمده است وحی نیست، بلکه برداشت نویسندگان آن از جهان و مسائل جامعة آن روزگار می باشد.[48] با سست شدن قداست کتاب مقدس و اعتقاد به وحی و انکار آن و خارج کردن خدا از زندگی اجتماعی انسان و شخصی قلمداد کردن رابطه انسان و خدا و نتیجه بخش بودن علوم تجربی در حوزه مسائل خود و محور شدن انسان، روش حسّی در همه مسائل معیار تشخیص حق و باطل شد، به طوریکه اگر مسأله ای با این روش قابل بررسی نبود از حوزه علوم خارج ساخته، نام فلسفه بر آن نهادند و در مواردی به کلی منکر آن شدند. بدین سان دانشمندی که در این فضا رشد می کند متون دینی را نیز با همین روش مطالعه می کند. بنابراین داوری خاورشناسان درباره قرآن همانند داوری آنان نسبت به کتاب مقدس می باشد که نه اعتقادی به وحی دارند و نه آن کتاب را وحی می دانند و پیامبر نیز در نگاه آنان در حد انسانهای نابغه می باشد. مسأله ای که انسان را به پدیده شرق شناسی بدبین می کند این است که بیشتر آنان یهودی می باشند و بدون تردید عده ای از خاورشناسان در تحقیقات خود انگیزه علمی نداشته، بلکه انگیزه های دیگری دارند و به دنبال تأمین اهداف مراکزی هستند که هزینه تحقیقات آنها را تأمین می کنند. از طرفی نگاه آنان به اسلام همانند نگاه انسان به پدیده ای خطرناک است که به هر قیمتی باید جلو گسترش آن گرفته شود، از جملة گلدزیهر یهودی است که این مقاله در نقد آراء او به نگارش در آمده است.

آشنایی با گلدزیهر

(ایگناس گلدزیهر در 22 ژوئن سال 1850م در شهر اشترلونیز بورگ مجارستان در یک خانواده صاحب نام یهودی و متمکن به دنیا آمد. در 1869م به برلین رفت و در 1870م دکترای خود را درباره تنخوم اورشلیمی شارح یهودی عهد عتیق کتاب مقدس در قرون وسطی دریافت کرد و بعد از آن به بوداپست بازگشت و در سال 1872م به عنوان استادیار دانشگاه آن شهر به کار پرداخت. وی در سال 1873م از طرف آن دانشگاه به شرق سفر کرد و مدتی را در قاهره و سوریه و فلسطین گذراند و در سال 1894م به سمت استادی زبان سامی در دانشگاه بوداپست نایل آمد و در 13 نوامبر سال 1921 م از دنیا رفت.[49]
گلدزیهر درباره اسلام آثار علمی متعددی از خود به جای گذاشته که به بعضی از آنها اشاره می کنیم: در سال 1884م اولین کتاب خود را با عنوان: ظاهریه، سلک و تاریخچه منتشر کرد و با ترسیم منحنی تحول این مذهب درطول زمان آن را به ابن تیمیه و مقریزی رسانده است.[50] در سال 1889 کتاب دیگری با عنوان مطالعات اسلامی در دو جلد منتشر کرد که در جلد اول به بت پرستی و اسلام پرداخته و آن را به گونه ای با هم مرتبط داشته است و در جلد دوم درباره حدیث و تاریخچه و نحوه تقدیس برزگان و اولیای مذهبی سخن می گوید.[51] در سال 1889م کتاب المعمرین ابوحاتم سجستانی را تصحیح و منتشر کرد. در سال 1916م فصولی از کتاب فضایح با طنیه غزالی در ردّ مسلک باطنی گری را منتشر کرد[52] و در سال 1910 م کتاب سخنرانیهایی درباره اسلام را منتشر کرد که عربهای مصری این کتاب را با عنوان العقیده و الشریعه فی الاسلام به عربی ترجمه و منتشر کردند. در سال 1920م کتاب گرایشهای مسلمانان در تفسیر قرآن را منتشر کرد به عربی با عنوان مذاهب التفسیر الاسلامی توسط دکتر عبدالحلیم نجار ترجمه شده است. گلدزیهر در این کتاب درباره گردآوری قرآن، علل پیدایش اختلاف قراءات و گرایشهای گوناگون در تفسیر قرآن سخن می گوید.[53]

روش علمی گلدزیهر

بر اساس آنچه درباره زندگی علمی گلدزیهر نوشته اند وی انسانی پر تلاش و با انگیزه بوده است به طوری که نوشتن را از دوازده سالگی آغاز کرده بود و آثار علمی او را تا 592 عنوان برشمرده اند[54]، ولی آنان که با او و کارهای علمی او آشنا بودند و هستند روش علمی او را چنین برشمرده اند.
1- در بررسیهای تطبیقی تسلطی عالی از خود نشان می داد و با تیزبینی به کشف تمایزات و ویژگیهای مذاهب گوناگون می پرداخت. همچنین در شناخت همسان ها، پیوند میان ادیان و یا فرقه های یک دین و یا مسائلی که از یک دین یا فرقه در دیگری وجود دارد و چه بسا تأثیراتی که بر یکدیگر گذارداه اند، دقت و باریک بینی بسیار داشت.[55]
2- در پژوهشهای خود روش استدلالی داشت نه استقرایی؛ یعنی با نظام ذهنی از پیش ساخته و با دیدگاههای کلی و اجمالی به سراغ منابع می رفت تا انطباقی میان نظریات کلی خود و آن منابع بیابد. به عبارت دیگر این گونه نبود که او با ذهنی تهی به سراغ منابع و متون برود تا پس از گردآوری و تدوین مدارک به بررسی و نتیجه گیری از آنها بپردازد. بر این اساس گاهی شواهد را به سختی برآنچه درصدد اثباتش برآمده بود تحمیل می کرد.[56]
قبل از بررسی و نقد آراء گلدزیهر، برای روشن شدن شبهات و پاسخ آنها لازم است بحث دیگری را طرح کنیم:

قراءات معتبر و غیر معتبر

بعد از گسترش اسلام و پیدایش اختلاف قراءات و کارساز نیفتادن توحید المصاحف عثمان در برطرف کردن اختلاف در قراءات و افزایش شمار قاریان در بین تابعان و تابعان تابعان علما علم قرائت که نفوذ قرائت غیر رسمی در بین مسلمانان را می دیدند و از همین ناحیه احساس خطر می کردند، درصدد برآمدند تا قواعدی برای شناخت قرائت صحیح از غیر صحیح و یا معتبر از غیرمعتبر طرح کنند و در نتیجه تلاشی که در این زمینه انجام گرفت در نهایت علماء قرائت برای تشخیص قرائت معتبر از غیرمعتبر سه قاعده را پذیرفتند که این قواعد عبارتند از:
الف- صحت سند: علما در این که صحت سند روایت در قراءات معتبر شرط است هیچ گونه اختلافی ندارند. مقصود از صحت سند این است که قرائت را شخصی عادل و ضابط از مانند خود و همین گونه تا پیامبر اکرم (ص) نقل کند. قرائت از حیث سند به چندگونه تقسیم می شود:
1- قرائت متواتر: قرائتی است که جمعی از جمعی دیگر آن را روایت کردند و اتفاق چنین جماعاتی بر کذب و دروغ سازی قابل قبول و امکان پذیر نباشد.[57]
2- قرائت مشهور: قرائتی که سند آن صحیح است، به این معنی که شخص عادل و ضابطی از مانند خود و بدینسان تا پیامبر اسلام (ص) آن را نقل کرده باشند و با قواعد دستوری زبان عربی و رسم الخط یکی از مصاحف عثمانی هماهنگی داشته باشد. تنها نقصی که در این گونه قراءات وجود دارد عدم تواتر آن است.[58]
این دو نوع قرائت؛ یعنی قرائت متواتر و مشهور از جمله قراءاتی است که هرگز نمی توان آنها را انکار کرد.[59]
3- قرائت شاذ: قرائتی که سند آن صحیح نمی باشد.[60] این قرائت از درجه اعتبار ساقط است و ارزش علمی ندارد و کسی به آن توجه نمی کند.
ب- هماهنگی و موافقت با رسم الخط یکی از مصاحف عثمانی؛ هر چند این موافقت به حکم حدس و احتمال باشد. بنابراین اگر قرائتی با رسم الخط هیچ یک از مصاحف عثمانی هماهنگی نداشته باشد به عنوان قرائت شاذ شناخته شده است.[61]
ج- موافقت با قواعد و دستور زبان عربی؛ اگر چه این موافقت و هماهنگی بر حسب وجهی از وجوه مختلف این قواعد باشد.[62]
آنچه بیان شد، شرایط مورد اتفاق است، چنان که عده ای برای این کار شرایط دیگری نیز قائل می باشند.

تلاش گلدزیهر برای بی اعتبار کردن قرآن

با توجه به مطالبی که در بحث پدیده شرق شناسی و زندگی شخصی گلدزیهر گفتیم و انگیزه هایی که آنان از این تلاشهای علمی دارند، گلدزیهر تلاش گسترده ای انجام داده است تا از بین آراء مفسران و اصحاب قرائت، قراءات شاذه ای بیابد و به استناد آنها اثبات کند که قرآن وحی نیست، بلکه دستاورد بشری است. نتیجه تلاش او را می توان در چند محور خلاصه کرد:

1- دخالت شخص پیامبر در تغییر قرآن

گلدزیهر تلاش زیادی انجام داده است که اثبات کند قرآن دستاورد بشری است، ولی همان طور که در روش علمی او بیان شد در مواردی به سختی شواهد و مدارک را بر آن چه درصدد اثباتش می باشد تحمیل می کند. این محور نیز از همان موارد است. یکی از مواردی که برای این مسأله شاهد آورده این سخن اوست که: در ابتدای اسلام افراد آزاد بودند که نص قرآن را تبدل کنند و یکی از افرادی که این کار را انجام داده خود پیامبر می باشد که بر خلاف قرائت مشهور قرائت کرده است و به این مورد مثل زده است: ﴿لقد جائکم رسول من انفسُکم﴾[63]؛ رسولی از میان خودتان نزد شما آمد.
گلدزیهر مدعی است که رسول خدا (ص) این آیه را تغییر داده است به: ﴿لقد جائکم رسول من انفسّکم﴾ که فاء را به فتح خوانده است[64] که در این صورت معنی چنین می شود: رسولی از نفیس ترین تان به نزد شما آمد.

نقد

الف- مفسران اعلام کرده اند که این قرائت شاذ و از درجة اعتبار ساقط است.[65]
ب- گلدزیهر این انتساب به رسول خدا (ص) را از نظر علمی یعنی با استفاده از علم رجال و درایه ثابت نکرده است. گذشته از آن که وی چنین تخصصی ندارد که بتواند صحت اسناد روایت را اثبات کند.
ج- اگر ثابت شود که رسول خدا (ص) چنین قرائت کرده است، این سخن که «خلاف مشهور قرائت کرده است» معنی ندارد، زیرا رسول خدا (ص) قبل از مشهور بوده است ومشهور از او پیروی می کنند، نه او از مشهور.
د- گذشته از صحت اسناد باید هماهنگی قرائت با مصحف عثمانی نیز اثبات شود تا قرائت صحیح باشد.
ه- اگر اثبات شود که پیامبر (ص) چنین قرائت کرده است، به صریح آیات قرآن از آن جمله ﴿ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ﴾[66]؛ و هرگز به هوای نفس سخن نمی گوید. این نیست جز آنچه به او وحی می شود، بنابراین، این قرائت وحی است نه تعبیر در قرآن از پیش خود.
و- گلدزیهر فراموش کرده است یا نمی داند که طبق آیاتی از قبیل: ولو تقول علینا بعض الا قاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین [67] ؛ (اگر از طرف خود سخنانی درست کرده و به ما ببندد ما هم قدرت او را بگیریم و شاهرگش را قطع کنیم و کسی از شما نمی تواند در این میان مانع شود.) خداوند بر روند ارسال وحی تا رساندن آن به مردم به طور مستقیم نظارت می کرد و اجازه نمی داد که کوچکترین تغییری از طرف افراد از جمله رسول خدا (ص) در وحی ایجاد شود. بنابراین اگر چنین قرائتی ثابت شود وحی خواهد بود نه سخن خود ساختة رسول خدا (ص).

2- دخالت اصحاب رسول خدا (ص) در تغییر قرآن

گلدزیهر در این باره می گوید: در ابتدای اسلام صحابه نیز این آزادی را داشتند که نص قرآن را تغییر دهند. وی برای اثبات این مسأله به دو مورد استدلال کرده است:
1-2- آنچه به عبدالله بن مسعود نسبت داده شده که آیة ﴿اهدنا الصّراط المستقیم ﴾[68]را به «ارشدنا الصّراط المستقیم» تغییر داده است.[69]

نقد

الف- مفسران این قرائت را شاذ اعلام کرده اند.[70] بنابراین از درجه اعتبار ساقط می باشد.
ب- بر فرض که آنچه نسبت داده شده است صحت داشته باشد، این تفسیر کلمه است نه قرائت. شاهد آن این است که هدایت به معنای ارشاد می باشد.[71]
2-2- آنچه به زید بن ثابت نسبت داده است که در آیه ﴿هوالذّی یسیرکم﴾ [72] را «هوالذّی ینشرکم» خوانده است.[73]

نقد

1- این قرائت منسوب به زید بن ثابت نیست و گلدزیهر با توجه آنچه در روش علمی او بیان کردیم، آنرا به عمد به زید بن ثابت نسبت می دهد تا از موقعیت زید بن ثابت برای حقانیت دیدگاه خود سوء استفاده کند و براستی این اقدام یک خیانت علمی آشکار است. قرائت یادشده منسوب به عبدالله بن عامر است.[74] همچنین به ابوجعفر یزید بن قعقاع هم نسبت داده شده است.[75]
2- این قرائت چه منسوب به عبدالله بن عامر باشد و چه منسوب به یزید بن قعقاع، یا منسوب به هر دو، قرائت صحابه نیست؛ زیرا آنها هر دو تابعی هستند، چون ابن عامر متوفای 118ق[76] و یزید بن قعقاع نیز متوفای 130ق[77] می باشد.
3- مفسران این قرائت را شاذ اعلام کرده اند.[78] بنابراین از درجة اعتبار ساقط است.
4- بر فرض که آنان چنین قرائتی داشته اند، همان طور که پیشتر بیان شد؛ قرآن و قرائت آن دو مقولة جداگانه اند و قرآنیت قرآن تنها با تواتر ثابت می شود چنان که گذشت، هیچ قرائتی حتی قرائت قراء سبعه متواتر نیست؛ تا چه رسد به قرائت غیر سبعه.

3- تغییر قرآن به سبب ملاحظات اجتماعی

از جمله مواردی که گلدزیهر در ادعای تغییر قرآن به دلیل ملاحظات اجتماعی دستاویز قرار داده این آیه است: ﴿یا قوم انّکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیرلّکم عند بارئکم فتاب علیکم انه هو التواب الرحیم﴾[79]
او دراین باره می گوید: ملاحظات بعضی از علما در تغییر این آیه نقش داشته است، چون دریافتند خودکشی یا کشتن گناهکاران امری خشن است و با گناه تناسب ندارد، دو نقطه بالا را در «فاقتلو» پایین آوردند و آن را «فاقیلوا» خواندند.[80]

نقد

1- این قرائت شاذ می باشد و از درجه اعتبار ساقط است.[81]
2- این آیه تغییر نکرده و در تمام مصاحف با کلمه «فاقتلوا» نوشته شده است.
3- تمام مفسران آیه را براساس این قرائت «فاقتلوا» درست است تفسیر کرده اند وکیفیت این جریان را در تفاسیر یادآور شده اند.[82]
4- این حکم ودستور مربوط به یهود و اجداد گلدزیهر می باشد و ربطی به اسلام ندارد تا دانشمندان اسلامی به سبب ملاحظات اجتماعی آن را تغییر دهند و چنین نیست که هر حکمی که در شریعت سابق بوده است در شریعت فعلی نیز وجود داشته باشد، تا درصدد توجیه آن برآیند و علمای اسلامی اتفاق نظر دارند که شریعت اسلام ناسخ شرایع دیگر می باشد. بنابراین نیازی به توجیه ندارند.
5- تصور گلدزیهر از علمای اسلام تصور درستی نیست؛ زیرا او تصور می کند علمای اسلام همانند علمای یهود هر کجا احکام خدا با هواهای نفسانی آنان سازگار نبود آن را تغییر می دهند و تحریف می کنند؛ چنان که قرآن این رفتار زشت را بصراحت به آنان نسبت می دهد، به عنوان مثال می توان از این آیه یاد کرد: ﴿ من الّذین هادوا یحّرفون الکلم عن مواضعه﴾[83]
6- این نظر نشان می دهد که گلدزیهر به عنوان یک دانشمند یهودی نسبت به احکام تورات چنین کارهایی را انجام می دهد و چون انجام این کارها برای آنان آسان می باشد، آن را به دیگران نیز نسبت می دهد.

4- وجود تناقض در آیات قرآن

از جمله مواردی که گلدزیهر برای بی اعتبار کردن قرآن، آن را دستاویز قرار داده این آیه است: ﴿ الم. غلبت الرّوم. فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون﴾ [84]
او گفته است در این آیه فعل هم معلوم خوانده شده است و هم مجهول و بین دو قرائت تفاوت بسیار است و این تناقض است.[85]

نقد

1- این قرائت شاذ می باشد[86] و حتی ابن عطیه ادعای اجماع کرده است که فعل تنها مجهول قرائت شده است.[87]
2- این آیه از یک حادثة تاریخی حکایت می کند که برای همه در آن زمان روشن بوده است که روم ابتدا شکست خورده و سپس پیروز شده است و قاری نمی تواند پیروزی و شکست در یک جنگ به آن بزرگی را با تغییر قرائت جابجا سازد، و این خود گواه بر ادعای اجماع ابن عطیه است.
3- این آیه وقتی نازل شده بود که تنها قسمت اول آیه یعنی «غلبت الروم» تحقق یافته بود و بشارت به پیروزی این گروه شکست خورده در آن شرایط از توان علمی افراد بشر خارج بود.
بر این اساس، این آیه گواهی بر صداقت رسول اکرم (ص) در ادعای نبوت و نشانی بر اعجاز قرآن می باشد.[88]
4- با توجه به این که این آیه اشاره به یک حادثة تاریخی دارد در آن حادثه نیز طرف پیروز و شکست خورده برای همه روشن بوده است، که شکست خورده فعلی روم می باشد، نمی تواند فعل معلوم باشد.
5- بر فرض که چنین قرائتی وجود داشته باشد در آیه تناقض پیش نمی آید؛ زیرا مجموع آیه راجع به دو حادثة در دو زمان متفاوت می باشد که فاتح در یک حادثه، شکست خورده درحادثة دیگر می باشد و این تناقض نیست؛ زیرا صرف تنافی بین دو شیء تناقض نیست، بلکه تناقض دارای شرایطی است که عده ای هشت شرط[89] و عده ای شرط وحدت حمل را نیز اضافه کرده اند.[90] بنابراین با توجه به این که حادثه مربوط به دو گروه در دو زمان می شود که در پایان آیه نیز به تفاوت زمان این دو حادثه اشاره کرده است؛ پس تناقض نیست.

5- رسم الخط، عامل تغییر قرآن

از بین روشهایی که گلدزیهر برای بی اعتبار کردن قرآن به کار گرفته است، این است که «رسم الخط» را به عنوان عامل تغییر قرآن معرفی کرده است. این روش او مورد توجه صاحبنظران قرار گرفته و بیشتر مورد نقد و ایراد قرار داده اند و چون این سخن برخلاف مسلّمات تاریخی است، حتی عده ای از خاورشناسان نیز به او حمله کرده اند.
نقادان اندیشه گلدزیهر را در این مسأله می توان به چند گروه تقسیم کرد:

الف- گروهی که تنها به آن اشاره کرد و سستی استدلال او را بیان کرده اند؛ از قبیل:

1- بروکلمان مستشرق، در تاریخ الادب العربی؛[91]
2- اوتوپرتزل، در مقدمه التیسیر دانی؛[92]
3- جفری، در مقدمه المصاحف ابن ابی داود.[93]

ب- آنان که فصلی از کتاب را به نقد آن اختصاص داده اند:

1- عبدالوهاب حموده در کتاب القراءات و الهجات؛[94]
2- عبدالصبور شاهین در تاریخ القرآن؛[95]
3- عبدالهادی الفضلی.[96]

ج- آنان که یک کتاب در رد نظریه گلدزیهر نوشته اند:

1- شیخ عبدالفتاح قاضی، کتاب القراءات فی نظر المستشرقین و الملحدین؛
2- عبدالفتاح اسماعیل شبلی، کتاب رسم المصحف و الاحتجاج به فی القراءات.
گلدزیهر منشأ اختلاف قراءات را اختلاف رسم و کتابت قرآن دانسته، می نویسد: قسمت مهمی از اختلاف قراءات به خصوصیات خط عربی مربوط است؛ زیرا این خصوصیات، اندازه های مختلف صوتی ایجاد می کند که منشأ آن نیز اختلاف وضع نقطه هایی است که زیر یا روی فرم و شکل خط قرار گرفته و یا منشأ آن، اختلافات نقطه از نظر تعداد است.[97]

نقد

آنچه را که درباره نقد این سخن گلدزیهر دیگران گفته اند یا به نظر ما می رسد، می توان در چند محور خلاصه کرد.

الف- این نظریه به دلایل زیر، بر خلاف روش رسول خدا (ص) است:

1- رسول خدا (ص) در آموزش قرآن به صحابه قرآن را از روی نوشته نمی خواند، بلکه آن را از حفظ می خواند و مردم می شنیدند؛ چه آنان که آموزش می دیدند؛ مثل مسلمانان و کاتبان وحی و چه آنان که قصد آموزش نداشتند؛ مثل کفار. گرچه پیامبر خود دستور کتابت قرآن را همراه با دستور حفظ قرآن داده بود و حتی در مواردی درباره کیفیت نوشتن نیز دستوراتی صادر می کرد که از آن حضرت نقل کرده اند که به یکی از نویسندگان وحی فرمود:
«الق الدواه و حرّف القلم وانصب الباء و فرّق السین و لاتعوّر المیم وحسّن الله و مدّالرحمن و جوّد الرحیم وضع قلمک علی اذنت الیسری فانه اذکر لک.»[98]
یعنی لیقه در دوات قرار ده، قلم را کج ومنحرف نگه دار، باء را بلند بنویس (دندانه های) سین را از هم پراکنده ساز، میم را کور و توپر ننویس، الله را نیکو بنویس، رحمن را کشیده و رحیم را به خوبی بنگار و قلم را بر گوش چپ خود قرارده که این کار برای یادآوری بهتر است.
2- اولین وسیله برای تبلیغ اسلام قرائت قرآن بود. بر این اساس در مدت 23 سال بعثت رسول خدا (ص)، بویژه 13 سال مکه، همه مردم چه دوست و چه دشمن دیده بودند که پیامبر قرآن را از حفظ می خوانده است.
3- رسول خدا (ص) برای تبلیغ اسلام قرآن را به مناطق نمی فرستاد، بلکه قاری قرآن می فرستاد که به آنان قرآن آموزش دهد؛ به عنوان مثال بعد از پیمان عقبه در پی تقاضای اعزام مبلغ از طرف مردم مدینه رسول خدا (ص) مصعب بن عمیر را به مدینه فرستاد و به او دستورداد قرآن را به مردم بیاموزد[99] و او نیز قرآن را به آنان آموزش می داد. بر همین اساس مصعب اولین مقری مدینه می باشد. همچنین در مدینه در پی تقاضای قبائل، پیامبر (ص) عده ای از قاریان را اعزام کرد.[100]
4- وقتی فردی اسلام می آورد رسول خدا (ص) او را به یکی از صحابه می سپرد و می فرمود:
«فقّهوا اخاکم فی دینه و اقرئوه و علّموه القرآن»[101]
باید توجه داشت که تمام این حوادث و شواهد و مدارک قبل از آن که قرآن به صورت مکتوب درآید انجام گرفته است و رسم الخط مورد استناد گلدزیهر مصحف عثمانی است که حدود 40 سال بعد از این حوادث به وجود می آید.

ب- این نظریه به دلایل زیر، بر خلاف روش صحابه است:

1- وقتی یزید بن ابی سفیان از طرف عمر حاکم شام شد و پس از مدتی از عمر تقاضا کرد که مردم این منطقه در حال مسلمان شدن هستند و در این زمینه از او کمک خواست، عمر برای او قرآن نفرستاد، بلکه سه نفر قاری اعزام کرد تا قرآن را به آنها بیاموزند.
2- هنگامی که عثمان مصاحف را یکدست کرد و بنا شد به هر یک از مناطق دنیای اسلام یک نسخه مصحف بفرستد تنها به فرستادن مصحف اکتفا نکرد، بلکه همراه هر مصحف یک قاری فرستاد و یا در آن منطقه یک قاری مشخص کرد تا قرآن را برای مردم قرائت کنند بر این اساس زید بن ثابت قاری مدینه، عبدالله بن سائب قاری مکه، مغیره بن شهاب قاری شام، ابوعبدالرحمان سلمی قاری کوفه، و عامر بن قیس به عنوان قاری بصره مشخص شدند. [102]

ج- نظریه گلدزیهر، به دلایل زیر، برخلاف تاریخ قرآن است:

1- از روزی که رسول خدا (ص) به رسالت مبعوث شده بود قرآن هم به مرور زمان نازل می شد و پیامبر قرآن را قرائت می کرد و از همان دوران عده ای ازمسلمانان که از قبائل مختلف بودند لهجه های متفاوت داشتند و قطعاً نمی توانستند همانند رسول خدا (ص) قرائت کنند و در نتیجه اختلاف قرائت وجود داشت، در حالی که این مسائل حدود 40 سال قبل از پیدایش رسم الخط عثمانی است.
2- همه نوشته اند که انگیزه عثمان از توحیدالمصاحف جلوگیری از اختلافاتی بوده است که گسترش آن در حدی بود که مسلمانان همدیگر را به سبب این قراءات تخطئه می کردند و بیم
آن می رفت که اگر پس از مدتی صحابه از بین بردند، دیگر راهی برای جلوگیری از این اختلافات وجود نداشته باشد. براین اساس درصدد تدوین قرآنی برآمدند تا مردم را مأمور کنند از آن قرآن پیروی کنند تا رفته رفته این اختلافات از بین برود. این مسأله نشان می دهد که قبل از رسم الخط عثمانی اختلاف قرائت وجود داشته است، نه این که پس از رسم الخط عثمانی به وجود آمده باشد.
3- بعد از فرستادن مصاحف به مناطق مهم دنیای اسلام نیز حکومت نتوانست جلو گسترش اختلاف قراءات را بگیرد. از این جهت علمای قرائت برای از بین بردن قراءات متفاوت مطابقت با رسم المصحف را در حجیت قرائت شرط کردند که پیشتر بیان شد. این مسأله نیز نشان می دهد که قبل از پیدایش رسم الخط مصحف عثمان اختلاف قرائت وجود داشت.
4- رسم الخط مصحف عثمانی نزدیک به 40 سال بعد از نزول قرآن و آموزش آن و گسترش اسلام در بسیاری از کشورهای اطراف اتفاق افتاده است. آیا براستی تا آن دوران هیچ اختلافی در قرائت قرآن وجود نداشت؟ اگر گلدزیهر چنین ادعایی کند برخلاف سخنان خودش می باشد؛ زیرا مواردی که او به عنوان تغییر یاد کرده به کسانی نسبت داده شده است که در دوران قبل از توحیدالمصاحف زندگی می کردند، مثل عبدالله بن مسعود که حتی به گونه ای با توحیدالمصاحف مخالف بود. [103]

د- این نظریه به دلایل زیر، برخلاف علم قرائت است:

1- مقرئ به کسی می گفتند و کسی به عنوان استاد و صاحبنظر در قرائت حق اظهار نظر داشت که نزد استادی قرائت را آموخته باشد نه این که از روی قرآن بخواند. از این جهت علما پرهیز داشتند که قرائت را از کسی بگیرند که خود نزد استاد قرائت آموزش ندیده است؛ به عنوان نمونه صفاقسی از استادش نقل می کند: برای احدی جایز نیست آنچه را که در مصحف آمده است قرائت کند مگر این که قرائت قرآن کریم را بر وجه صحیح آن فراگیرد، یا این که رسم الخط مصحف ونیز قراءاتی را که مخالف با رسم الخط مصحف می باشد بیاموزد و اگر جز این راه دیگری را در قرائت پیش گیرد باید گفت راهی را که در پیش گرفته بر خلاف اجماع امت اسلامی است. [104]
2- اساس قرائت را روایت ونقل تشکیل می دهد نه رسم الخط. براین اساس صفاقسی گفته است لازم نیست تلاوت قرآن کریم با رسم الخط آن سازگار باشد. براین اساس آنچه از قراءات منقوله که موافق رسم الخط باشد از قراءات دیگر اقوی است و پیروی از صرف رسم الخط تا وقتی که نقل و روایت آن را تأیید نکند، لازم نیست. .[105]
3- زید بن ثابت که محور کار تدوین مصاحف در عصر عثمان می باشد برای تدوین قرآن تنها به نوشته های گذشته اکتفا نمی کرد، بلکه یکی از منابع مهم زید در این کار قرائت صحابه بود که قرآن را از حفظ می خواندند[106]
4- اختلاف قراءات در زمان پیامبر امری رایج بوده است، در مواردی خود پیامبر به دلیل تعدد نزول مختلف قرائت می کرد[107] و در مواردی اختلاف قرائت صحابه را تأیید کرده است. [108] بر اساس حدیث «انزل القرآن علی سبعه احرف لکلّ حرف ظهر و بطن»[109] اختلاف قراءات مسأله ای بسیار روشن است که قبل از رسم الخط عثمانی وجود داشته است و تعجب از گلدزیهر است که مدعی است که رسول خدا (ص) بر خلاف مشهور قرائت کرده است[110] و نیز مدعی است که عامل بسیاری از این اختلافات، رسم الخط عثمانی است![111]
5- اگر رسم الخط عامل اختلاف قرائت باشد این کار می تواند وجوه مختلف و زیادی را در قرائت به وجود آورد، در حالیکه قرارءاتی که فعلاً ما از آنها اطلاع داریم و دانشمندان، کتابهای متعددی دربارة آنها نگاشته اند، محدود است و همه آنها به نقل و روایت متکی است نه برطرز کتابت و رسم الخط قرآن.
6- عثمان دستور داده بود که قرآن به صورتی عاری از نقطه و هر نوع علائم املایی باشد تا رسم الخط و کتابت آن توانایی پذیرش قراءات منقول از پیامبر (ص) را داشته باشد و به علت رسم الخط و کتابت ویژه ای قرآن به قرائت یا حرف و یا تلفظ مخصوص محدود نگردد. بنابراین اختلاف قراءات ناشی از اختلاف کتابت قرآن نموده است، بلکه اولین و آخرین منشأ اختلاف قراءات، سند و روایت است[112]

هـ- نظریه گلدزیهر، به دلایل زیر، برخلاف روش علمی است:

1- روش علمی اقتضا می کرد که گلدزیهر موارد اختلاف را گردآورده، سپس به بررسی و نتیجه گیری بپردازد؛ بخصوص با توجه به ویژگی که در روش علمی او برشمردیم وتعجب است که چگونگی چنین اشتباه بزرگی را مرتکب شده است، مگر آن که بگوییم چون درصدد اثبات نظریه اش، برخلاف روش علمی با زحمت شواهد را بر آنها تطبیق کرده است.
2- گلدزیهر برخلاف روش علم قرائت عمل کرده است؛ زیرا در علم قرائت کسی حق اظهار نظر در مسائل قرائت را دارد که نزد استادی قرائت را آموخته باشد و آن استاد نیز ازاستادی دیگر، تا به رسول خدا (ص) برسد که به اصطلاح سندش اتصال داشته باشد و صحیح باشد، در حالی که گلدزیهر قطعاً چنین آموزشی ندیده است. بنابراین حق اظهار نظر در این مسائل را ندارد.
3- از آن جا که گلدزیهر تخصصی در علم قرائت نداشته، نتوانسته است قرائت صحیح و معتبر را از قرائت شاذ و غیر معتبر تشخیص دهد و بر این اساس بین این دو نوع قرائت که یکی در واقع قرائت نیست و کسی به آن توجه ندارد خلط کرده است و این، سبب اشتباه بزرگ او شده است. شاید هم به عمد این کار را انجام داده است تا بتواند نظریه اش را اثبات کند؛ زیرا در غیر اینصورت نمی توانست چنین اتهامی را به قرآن نسبت دهد.
آنچه بیان شد، ایرادهای کلی بود که بر سخنان گلدزیهر وارد است واگر بنا باشد جزئیات سخنان او را مورد نقد قرار دهیم، نیاز به چندین مقاله می باشد.

نقد تحقیق

مقاله با مقدمه ای درباره اهمیت قرآن در نگاه دوست و دشمن آغاز می شود و سپس با تعریف قرائت و علل پیدایش اختلاف قراءات و معیار قرائت معتبر از غیرمعتبر ادامه می یابد و به این نتیجه می رسد که عامل اختلاف قراءات تنها نقل و سند می باشد و مشخص می شود که اشتباه بزرگ گلدزیهر عدم تشخیص قرائت معتبر از غیرمعتبر می باشد؛ در نتیجه آنچه وی دربارة قرآن گفته است ارزش علمی نداشته، بی مورد می باشد که برای آگاهی از مشروح آراء گلدزیهر ونقد آنها باید مقاله را مطالعه نمود.

منابع

1- قرآن کریم.
2- البرهان فی علوم القرآن، محمدبن عبدالله زرکشی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مطبعه داراحیاء الکتب العربیّه.
3- مقدمتان فی علوم القرآن، نشر دکتر آرتور جفری، تصحیح عبدالله اسماعیل صاری، قاهره.
4- لسان العرب، العلاقه جمال الدین محمد بن مکرم، نشر ادب الحوزه.
5- الکشاف عن حقایق التنزیل وعیون الاقاویل فی وجوه التاویل، ابوالقاسم محمود بن عمر الزمخشری، بیروت دارالفکر
6- مجمع البیان لعلوم القرآن، ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، تهران، کتابفروشی اسلامیّه.
7- الکامل فی تاریخ، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم، المعروف بابن الاثیر، بیروت، دارالفکر.
8- السیّره النبویّه لابن هشام، تحقیق مصطفی السقا وغیره بیروت، داراحیاء التراث العربی.
9- تاریخ قرآن کریم، دکتر سیدمحمد باقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
10- منجدالمقرئین، ابن الجزری، قاهره، الوطنیه الاسلامیّه.
11- اتحاف فضلاء البشر فی القراءات الاربع عشر، احمد بن محمد دمیاطی.
12- کشاف اصطلاحات الفنون، محمد علی تهاوی، بیروت، شرکه خیاط.
13- فضائل القرآن، ابن کثیر دمشقی، بیروت دارالاندلس.
14- تاویل مشکل القرآن، عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تحقیق احمد صقر، قاهره مطبعه دارالکتب العربیّه.
15- تاریخ القرآن، دکتر عبدالصبور شاهین، بیروت دارالعلم.
16- تاریخ القرآن، ابوعبدالله زنجانی، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
17- تاریخ القرآن، و غرائب رسمه و حکمه، محمد طاهر بن عبدالقادر کردی مالکی، جده خطاط.
18- مناهل العرفان فی علوم القرآن، محمد عبدالعظیم رزقانی، قاهره، دارالحیاء الکتب العربیّه.
19- ابراز المعانی من حرز الامانی، ابوشامه عبدالرحمن بن اسماعیل دمشقی، قاهره، مطبعه مصطفی البابی.
20- فی الادب الجاهلی، طه حسین، قاهره دارالمعارف، 1958م.
21- اطوار الثقافه و الفکر فی ظلال العروبه و الاسلام، علی جندی، محمد صالح سمک، محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مطبعه الانجلو المصریه، 1959م.
22- البیان فی تفسیر القرآن، العلامه السید ابوالقاسم الخویی، قم، المطبعه العلمیه.
23- تاریخ جنگهای صلیبی، استیفن رانسیمان، ترجمه زهرا محیط طباطبایی، حسینیه ارشاد.
24- علل و آثار جنگهای صلیبی، عبدالله ناصری طاهری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
25- التاریخ الاسلامی و اثره فی الفکر التاریخی، جمال الدین اشیال، دارالثقافه، بیروت.
26- دائره المعارف مستشرقان، عبدالرحمن بدوی، ترجمه صالح طباطبایی، ناشر روزنه.
27- قاموس کتاب مقدس، مسترهاکس، تهران، انتشارات اساطیر.
28- علم و دین، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی.
29- الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، بیروت، عالم الکتب.
30- مباحث فی علوم القرآن، دکتر صبحی صالح، بیروت دارالعلم للملایین.
31- النشر فی القراءات العشر، ابن الجزری، تحقیق محمدعلی ضباع، قاهره، مطبعه مصطفی محمد.
32- مذاهب التفسیر الاسلامی، گلدزیهر، ترجمة دکتر عبدالحلیم نجار، قاهره مطبعه السنّه المحمدیّه، 1955م.
33- البحر المحیط محمدبن یوسف الاندلسی، بیروت دارالفکر.
34- غایه النهایه فی طبقات القراء، محمدبن محمد جزری، نشر، برگشتراسر، قاهره، مطبعه مکتبه الخانجی، 1932م.
35- المیزان فی تفسیر القرآن، العلامه محمدحسین طباطبایی، بیروت، مؤسسه اعلمی.
36- الصافی فی تفسیر القرآن، الفیض الکاشانی، تهران، المکتبه الاسلامیّه.
37- تفسیر جوامع الجامع، امین الدوله ابو علی فضل بن حسن طبرسی، تصحیح وتعلیق ابوالقاسم گرجی، انتشارات دانشگاه تهران.
38- المنطق، الشیخ محمدرضا المظفر، قم، دارالکتب العلمیه، اسماعیلیان.
39- تاریخ الادب العربی، کارل بروکلمان، ترجمه دکتر عبدالحلیم نجار، قاهره، دارالمعارف.
40- التیسیر فی القراءات السبع، ابوعمر و عثمان بن سعید دانی، اوتوپرتزل، استامبول، مطبعه الدوله.
41- المصاحف، عبدالله بن سلیمان بجستانی، تصحیح دکتر آرتور جفری، قاهره المطبعه الرحمانیه،
42- القراءات واللهجات، عبدالوهاب حموده، قاهره، مطبعه السعاده، 1948م.
43- مقدمه ای بر تاریخ قراءات قرآن کریم، دکتر عبدالهادی فضلی، ترجمه دکتر سیدمحمدباقر حجتی، انتشارات اسوه، تهران.
44- منیه المرید فی آداب المفید والمستفید، زین الدین بن علی العاملی، اعداد السیداحمد الحسینی، مجمع الذخائر الاسلامیّه.
45- کنزالعمال، علاءالدین المتقی الهندی، بیروت مؤسسه الرساله.
46- رسم المصحف والاحتجاج به فی القراءات، دکتر عبدالفتاح اسماعیل شبلی، قاهره مطبعه مکتبه النهضه.1960م.

پی نوشت ها

1-الطور/33-34.
2 - هود/13-14.
3- یونس/38.
4- اسراء/88.
5 - نساء/82.
6 - یونس/15.
7 - حجر/9.
8 - البرهان زرکشی، ج1، ص 278.
9- همان مدرک.
10- مقدمتان فی علوم القرآن،ص 282.
11- لسان العرب.
12- تفسیر قرطبی، ج2، ص117؛ کشاف، ج4، ص270؛ مجمع البیان، ج10، ص512.
13- علق/1-5.
14- اسراء/106.
15- کامل ابن اثیر،ج2،ص85.
16- سیرة ابن هشام،ج3، ص178 و 193.
17- همان مدرک.
18- کامل ابن اثیر،ج2، ص272.
19- تاریخ قرآن کریم، دکتر حجتی، ص310.
20- کامل ابن اثیر، ج3، ص111.
21- همان مدرک.
22- همان مدرک، ص112.
23- البرهان، ج1، ص250.
24- کامل ابن اثیر، ج3، ص112.
25- البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص38.
26- منجد المقرئین، ص3.
27- همان مدرک.
28- اتحاف فضلاء البشر، ص5.
29- کشاف اصطلاحات الفنون، ج5، ص1158.
30- فضائل القرآن ابن کثیر، ص28.
31-تأویل مشکل القرآن،ص30 و در چاپ سوم،ص 38-40
32- مقدمتان فی علوم القرآن، ص170-171.
33- تاریخ القرآن، ص92.
34- مناهل العرفان، ج1، ص406.
35- ابراز المعانی، ص478.
36- فی الادب الجاهلی، ص95.
37- اطوار الثقافه والفکر فی ظلال العروبه و الاسلام، ج1، ص80.
38- البیان فی تفسیر القرآن، ص138.
39- همان مدرک، ص139.
40- تاریخ جنگهای صلیبی، ص62.
41- علل و آثار جنگهای صلیبی، ص62.
42 همان مدرک، ص64.
43- التاریخ الاسلامی و اثره فی الفکر التاریخی، ص79؛ علل و آثار جنگهای صلیبی، ص137.
44-دائره المعارف مستشرقان، ص519.
45-همان مدرک، ص176.
46- قاموس کتاب مقدس، ص4.
47- علم و دین، ص269.
48- همان مدرک، ص269.
49-دائره المعارف مستشرقان، ص519.
50- همان مدرک، ص523.
51-همان مدرک، ص524.
52- همان مدرک.
53- همان مدرک، ص525.
54- همان مدرک، ص523.
55- همان مدرک، ص522.
56- همان مدرک، ص521.
57- الاتقان فی علوم القرآن، ص77.
58- همان مدرک.
59- مباحث فی علوم القرآن، ص257.
60- الاتقان، ص77.
61- النشر، ج1، ص9.
62- همان مدرک.
63- توبه/128.
64- مذاهب التفسیر الاسلامی، ص51.
65- البحرالمحیط، ج5، ص188؛ فتح القدیر، ج2، ص420.
66- النجم/5.
67- الحاقه/43-47.
68- الحمد/7.
69- مذاهب التفسیر الاسلامی، ص49-50.
70- الکشاف، ج1، ص67.
71- مجمع البیان، ج1، ص27.
72- یونس/22.
73- مذاهب التفسیر الاسلامی، ص49-50.
74- تفسیر قرطبی، ج8، ص324.
75- مجمع البیان، ج5،ص100.
76- طبقات القراء، ج2، ص404.
77- همان مدرک، ص382.
78- قرطبی، ج8، ص324؛ طبری جامع البیان، ج11، ص71.
79- بقره/54.
80- مذاهب التفسیر الاسلامی، ص11.
81- تفسیر قرطبی، ج1، ص402.
82- کشاف، ج1، ص280؛ قرطبی، ج1، ص401؛ مجمع البیان، ج1، ص113؛ المیزان، ج1، ص189، جوامع الجامع، ج1، ص46؛ تفسیر صافی، ج1، ص93 و بقیه تفاسیر.
83- نساء/46.
84- الروم/3-1.
85- مذاهب التفسیر الاسلامی، ص9.
86- تفسیر قرطبی، ج14، ص5؛ الکشاف، ج3، ص213.
87- تفسیر قرطبی، ج14، ص5.
88- همان مدرک.
89- المنطق، 189.
90- همان مدرک، ص190.
91- تاریخ الادب العربی، ج1، ص140.
92- مقدمة التیسیر للداننی، ص- ی-.
93- مقدمة المصاحف لابن ابی داود، ص7.
94- القراءات واللهجات، فصل دهم، ص182-213.
95- تاریخ القرآن، ص209-216.
96- مقدمه ای بر تاریخ قراءات قرآن کریم، ص125.
97 - مذاهب التفسیر الاسلامی، ص8-9.
98- مغیته المرید، ص186.
99- کامل ابن اثیر، ج2، ص96.
100- سیرة ابن هشام، ج3، ص178 و 193.
101- کنزالعمال، ج13، ص565، حدیث 37455.
102- مناهل العرفان، ج1، ص396 و 397.
103- کامل ابن اثیر، ج3، ص111.
104- ابزارالمعانی، ص406.
105-همان مدرک.
106- رسم المصحف، ص729.
107- مقدمتان فی علوم القرآن، ص170-171.
108- تاویل مشکل القرآن، ص30 و در چاپ سوم ص 38-40.
109- کنزالعمال، ج2، ص53، حدیث 3086.
110- مذاهب التفسیر الاسلامی، ص51.
111- همان مدرک، ص 8-9.
112- تاریخ القرآ ن حجتی، ص 255.

مقالات مشابه

تفسير الميزان و قرائات غيرمتداول

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهسیدرضا مؤدب, علی خوشنویس

علم توجیه قرائت‌های قرآنی

نام نشریهقرآن در آینه پژوهش

نام نویسندهقاسم بستانی

رابطه قرائات و بیانات تفسیری

نام نشریهقرائت پژوهی

نام نویسندهمهدی رستم‌نژاد

منشأ اختلاف خطِ واژگان همسانِ قرآن در قرائات ده گانه

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمصیب مرزبانی, شیدا کریمی

وجوه اختلاف قرائت إبن كثير و عاصم

نام نشریهبینات

نام نویسندهجمیله زریان